افول نظم تکقطبی؛ قانونهای جدید جهان را چه کسی وضع خواهد کرد؟
تاریخ انتشار: ۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۶۲۹۶۲۹
خبرگزاری مهر، گروه بینالملل؛ رهبر معظم انقلاب اخیرا ضمن اشاره به افول تدریجی آمریکا، در خصوص نظم آتی نظام بینالملل گفتند: «امروز جهان در آستانه یک نظم جدید بینالمللی است که این نظم، بعد از دوران نظم دو قطبی جهان، و نظریه نظم جهانِ تک قطبی در حال شکل گیری است که البته در این دوره آمریکا روز به روز ضعیفتر شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پس از بحران مالی سال ۲۰۰۸، بسیاری از کارشناسان و متفکران غربی با عبور از «رویای آمریکایی»، از افول نظام تکقطبی هژمونیک و ظهور نظم «یک- چند قطبی» یا «چند قطبی» خبر میدهند. در نظم جدید دیگر آمریکا و غرب تنها وضع کنندگان «قانون» نیستند؛ بلکه قطبهای متکثر قدرت در مناطق مختلف جهان اقدام به ایجاد نظم سیاسی، اقتصادی و نظامی متمایز از دیگران میکنند. در نظم جدید دولتهای تجدید نظرطلب و قدرتهای منطقهای با ایجاد منظومهای از نهادها و سازمانهای جدیدالتاسیس به دنبال افزایش کارتهای بازی خود هستند. به عبارت دیگر در دوران گذار هر یک از قدرتهای منطقهای و جهانی در تلاشاند تا جایگاه خود را در نظم آتی جهان ارتقاء بخشند. در این مقاله سعی خواهیم کرد تا به واکاوی علل افول نظم آمریکایی و ظهور جهان چند قطبی بپردازیم.
ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ
یکی از پرتکرارترین و رایجترین مفاهیم در علم روابط بینالملل بررسی «ظهور و سقوط» هژمون یا قدرتهای بزرگ است. «پل کندی»، مورخ انگلیسی با معیار قراردادن شاخصهایی همچون قدرت نظامی- اقتصادی تراز قابل توجهی برای بررسی جایگاه قدرتهای جهانی مدون کرده است. در دوران معاصر یکی از مهمترین اندیشمندان آمریکایی که روند افول آمریکا و ظهور چین را به تصویر کشیده، «جان میرشایمر» واضع نظریه رئالیسم تهاجمی است. وی با انتقاد از تسلط نگاه لیبرال (آرمانگرایی) در دستگاه سیاست خارجی آمریکا معتقد است که دولتهای این کشور (دموکرات یا جمهوریخواه) به این امید که چین در نظم اقتصاد لیبرال حل شده و پس از مدتی به جرگه کشورهای لیبرال دموکراسی بپیوندد، سالها به این کشور اجازه رشد اقتصادی دادند، مجوز پیوستن این کشور به سازمان تجارت جهانی را صادر کردند و جلوی قد علم کردن پکن را نگرفتند. این متفکر واقعگرا با اشاره به رشد اقتصادی پکن این مولفه پایه اصلی شکلگیری قدرت نظامی میداند. وی معتقد است همین موضوع سبب ایجاد «جنگ سرد جدید» میان چین و آمریکا شده و دو کشور لاجرم به پذیرش رقابت امنیتی- ژئوپلیتیکی در نقاط مورد اختلاف هستند.
مهارِ چین
بازتاب چنین نگاهی در اسناد راهبردی آمریکا از طریق عبارات مختلف به چشم میخورد. در اواخر دولت اوباما، آمریکا تصمیم گرفت تا با کنار گذاشتن سیاست «تعامل» راهبرد «مهار» را برای تنظیم روابط با چین انتخاب کند. این راهبرد جدید در دولت ترامپ با قدرت ادامه پیدا کرده و منجر به یکی از بزرگترین «جنگهای اقتصادی» در قرن بیست و یکم شده است. موسسات لیبرال آمریکایی معتقدند با توجه به درهم تنیدگی اقتصاد دو کشور این اقدام واشنگتن علاوه بر اقتصاد چین؛ به اقتصاد و سرمایهداران آمریکایی نیز ضربه سختی وارد خواهد نمود. با این حال به نظر میرسد آمریکاییها به اشتباه تاریخی خود یعنی دادن فرصت رشد به اقتصاد چین پیبردهاند و به دنبال تغییر این مسیر هستند. به عنوان مثال سالها بخش خصوصی چین با «کپی» محصولات و انتقال فناوریهای آمریکایی موفق شد تا فاصله تاریخی با کشورهای صنعتی را به شکل چشمگیری کاهش دهد. به همین دلیل است که آمریکا تحصیل دانشجویان چینی در برخی رشتههای خاص را محدود کرده یا اجازه مالکیت به شرکتهای دولتی یا خصوصی چینی بر شرکتها و مراکز فعال در حوزه فناوریهای نوین را نمیدهد.
کارشناسان معتقدند چین و آمریکا به دلیل برخوداری از مولفههای چهارگانه قدرت، چارهای جزء ورود به رقابتی ژئوپلیتیکی یا به عبارت دقیقتر جنگ سرد جدید ندارند. آرایش نیروهای آمریکایی در منطقه ایندوپاسفیک برای مهار چین، همچون «پیمان اتمی آکوس»، «ایجاد کریدور امنیت غذایی «I۲U۲»»، «حمایت از تایوان و زیر پا گذاشتن اصل چین واحد»، «تشدید بحران سیاسی- اجتماعی در هنگکنگ» و «پروندهسازی حقوق بشری درباره مسئله ایغورها» نوید دهنده برخورد و اصطحکاک مستقیم و غیر مستقیم واشنگتن- پکن را در قاره آسیا میدهد. همچنین به نظر میرسد آمریکا برای ایجاد اخلال در مسیر طرح «یک کمربند- یک جاده» و قطع شریان انتقال انرژی از منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا به سمت بازارهای چین اقدام به ایجاد بحران ژئوپلیتیکی و حتی جنگ در منطقه اورسیا کرده است.
تغییر رفتار بلوکهای قدرت
یکی از مولفههای کلیدی در دوران «گذار نظم بینالمللی»، شکستن ساختارهای متصلب در حوزه روابط خارجی و حاکم شدن نوعی وضعیت «جیوگی» یا «سیالیت» در چرخه رقابت، همکاری یا تخاصم میان قطبهای قدیمی و جدید قدرت است. متفکران نئورئالیست نظم کنونی را نظمی «شبکهای» میدانند که در آن قدرتهای جهانی فارغ از ایدئولوژی یا بلوکبندیهای سابق قدرت سعی دارند تا روابط خود را با تمام بازیگران متناسب با الزامات منافع و امنیت ملی تنظیم کنند. به عنوان مثال با طولانی شدن روند بحران اوکراین، کشورهای اروپایی همچون فرانسه به سفر به چین (رقیب ژئواستراتژیک) قصد دارند تا از ظرفیت پکن برای «میانجیگری» و برداشته شدن سایه جنگ از بالای سر قاره سبز استفاده کنند. همچنین اظهار نظر امانوئل مکرون در خصوص کمرنگ کردن استفاده از «دلار» در معاملات تجاری و استفاده از ارزهای جایگزین دیگر نشانه برای توضیح نظم شبکهای است.
ترجمان فاصله گرفتن متحدان قدیمی همچون کشورهای حوزه خلیج فارس یا دولتهای اروپایی از آمریکا و در عین حال گسترش روابط با قدرتهای نوظهور (رقیب آمریکا) همچون چین، هند و ... به معنای تشدید روند انتقال قدرت از غرب به شرق است. در نظم جدید قطبهای قدرت سعی میکنند با فاصله گرفتن کنترل شده از هژمون در حال افول به سمت قدرتهای بزرگ رفته و نوعی روابط متوازن مبتنی بر «موازنه مثبت» ایجاد کنند. در این نظم سیال قدرتها متناسب با منافع ملی ممکن است در برخی موارد متحدان خود را تغییر داده و رفتاری متفاوت از خود به نمایش بگذارند. به عنوان مثال ممکن است کشورهای اروپایی برای ایجاد حدی از استقلال در زمینه فناوریهای نوین ارتباطی از همکاری با «هوآوی» برای انتقال فناوری «۵G» استقبال کنند. در عین حال کشورهای عضو اتحاد اروپا در ماجرا نوع مهار روسیه و حلوفصل بحران اوکراین در جبهه آمریکا قرار داشته و اختلاف نظر تاکتیکی با این کشور دارند.
بهره سخن
درباره شکل و ساختار نظام آتی بینالملل، تحلیلهای گوناگونی وجود دارد اما اجماع نظر قابل توجهی در خصوص افول نظم تکقطبی در میان اندیشمندان روابط بینالملل حاکم است. در ساختار جدید قدرتهای منطقهای در حال بازتعریف روابط با تمام قدرتهای بزرگ در سطح استراتژیک هستند. در سوی مقابل واشنگتن برای مقابله با این روند سعی دارد تا از ظرفیت «G۷»، «ناتو»، «نهادهای برتوون وودز» و ... برای به چالش کشیدن خیزش اقتصادی چین، مهار نفوذ ژئوپلیتیکی روسیه و به تاخیر انداختن رشد اقتصادی قدرتهای منطقهای همچون ایران و ترکیه بهره گرفته و چرخه انتقال قدرت از غرب به شرق را با تاخیر مواجه کند. با این حال این روند اجتنابناپذیر ظهور نظم چند قطبی با سرعت در حال طی شدن است و آمریکا چارهای جز پذیرش افول جایگاه قدیمی و تندادن به نظم جدید ندارد.
کد خبر 5764144منبع: مهر
کلیدواژه: سازمان تجارت جهانی رهبر معظم انقلاب روسیه چین منطقه غرب آسیا بحران مالی سال 2008 افول آمریکا روسیه رژیم صهیونیستی ایالات متحده امریکا سودان اوکراین فلسطین سوریه عراق ترکیه اسرائیل جو بایدن سرگئی لاوروف انگلیس اتحادیه اروپا قدرت های منطقه ای قدرت های بزرگ بین الملل چند قطبی نظم جدید قدرت ها تک قطبی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۶۲۹۶۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شیخ نعیم قاسم: دشمن قدرت حزبالله را دستکم نگیرد
معاون سید حسن نصرالله با تاکید بر توانمندی بالای حزبالله برای ضربه زدن به رژیم صهیونیستی و آمادگی برای مقابله با هر جنگی که این رژیم بخواهد تحمیل کند، در عین حال تصریح کرد که اسرائیل توان ورود به چنین جنگی را ندارد. - اخبار بین الملل -
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم،شیخ نعیم قاسم معاون دبیرکل حزب الله در گفتگویی به بررسی آخرین تحولات منطقه از جمله غزه و لبنان و شرایط و میزان آمادگی مقاومت پرداخته است که محورهای اصلی آن به این شرح است:
اگر حزب الله نبود اسرائیل به اکثر مناطق لبنان تجاوز میکردرسانه عبری: حزب الله قادر است الجلیل را محو کندمقاومت پیروز شده است، زیرا اجازه نداد که دشمن اهداف خود مبنی بر نابودی مقاومت و آزادی اسرایش را محقق کند.
هر پیشنهاد یا توافقی که دربرگیرنده آتش بس کامل در نوارغزه نباشد، پذیرش آن از سوی مقاومت دشوار است.
اسرائیلیها و آمریکاییها به زودی متوجه این حقیقت خواهند شد که با این شکل از تجاوزگری خود، در حقیقت سبب شدند تا پایههای مقاومت پایدار و مستمر پایهریزی شود.
اسرائیل پس از هفت ماه جنگ در غزه در رخنه به استحکامات مقاومت و نابودی آن ناتوان مانده است.
گروههای مقاومت فلسطین به ما(حزب الله) تاکید کردند قادر به ادامه نبرد برای ماههای آینده در برابر دشمن هستند.
مقاومت و ملت فلسطین پیروز هستند، شکست مقاومت غیر ممکن است، مقاومتی که بر اساس اصل یا پیروزی یا شهادت عمل میکند.
دشمن حتی نتوانسته است تصویری از پیروزی برای خود محقق کند، همچنان درگیری هایی در شمال نوار غزه جریان دارد و از آن مناطق، شهرکهای صهیونیست نشین موشکباران میشوند.
جوبایدن رئیس جمهور آمریکا در داخل و خارج تحت فشار قرار دارند و به سبب جنگ غزه در معرض شکست در انتخابات ریاست جمهوری آتی است و به همین تلاش می کند وجهه خود را از طریق فشار برای آتش بس هر چند به صورت موقت بهبود بخشد.
فشار آمریکا بر اسرائیل همچنان فشار نرم است، زیرا اگر غیر از این بود، از ارسال کمکهای نظامی به آن جلوگیری می کرد، به همین سبب اظهارنظر مقامات آمریکا ریاکارانه است و جدیتی برای پایان تجاوزات به غزه ندارند.
ضربه اخیر ایران به رژیم صهیونیستی اعلام عملی بود مبنی بر اینکه ایران نمیتواند در برابر تعدی به خود سکوت کند.
هر عضو یا هر یک از اطراف محور مقاومت، این مسئله را در نظر میگیرد که کدام اقدام به نفع مسئله فلسطین است.
ما به ملت آمریکا که برای حمایت از غزه به خیابانها ریخته، درود میفرستیم، این فشار مردمی حتما نقشی در تغییر مدیریت ایفا خواهد کرد.
ما به رژیم اسرائیل اعلام میکنیم که برای جنگ آماده هستیم، ولی خواهان جنگ هم نیستیم.
اسرائیل بر اساس دادهها قادر به جنگ نیست و البته جنگ هم به نفعش نیست، ما نیز جنگ فراگیر را به صلاح نمیدانیم.
آنچه ما در جنوب لبنان انجام دادیم، نامش دفاع پیشگیرانه با هدف یاری و پیروزی غزه و حمایت از لبنان و بازدارندگی در برابر اسرائیل است.
به دشمنان میگوییم که قدرت حزب الله برای ضربه زدن به اسرائیل را کوچک نشمرید و آن را دستکم نگیرید.
انتهای پیام/